New Old Friends

وبلاگ گروه کامپیوتر ورودی 88

New Old Friends

وبلاگ گروه کامپیوتر ورودی 88

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۱۳ شهریور ۹۳، ۰۸:۵۳ - کامپیوتر فمیلی
    ...
نویسندگان

"معجزه ی واژه ها"

پنجشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۱، ۰۵:۰۳ ب.ظ






موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۷/۱۳
عباسی

نظرات  (۳۰)

سخت ترین کار دنیا آزاد کردن اسیرانی است که زنجیر های خود را می پرستند ...
خــــــــــــــــــــــــــــــــدایا

بگذار هرکجا تنفراست بذرعشق بکارم

هرکجا آزادگی هست ببخشایم

وهر کجا غم هست شادی نثار کنم

الهی توفیقم ده که بیش ازطلب همدلی همدلی کنم

بیش از آنکه دوستم بدارند دوست بدارم

زیرا در عطا کردن است که ستوده می شویم

و در بخشیدن است که بخشیده می شویم
فریادها مرده اند،
سکوت جاریست،
تنهایی حاکم سرزمین بی کسی است ، میگویند خدا تنهاست ما که خدا نیستیم چرا تنهاییم
( دکتر شریعتی )


ای مالک! اگرشب هنگام کسی را مشغول گناه دیدی،فردا به آن چشم نگاهش مکن; شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی... (امام علی ع)
شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی اما حال که به آن دعوت شدی تا میتوانی زیبا برقص. چارلی چاپلین

اگه کفشت پاتو می زد و از ترس قضاوت مردم پابرهنه نشدی و درد رو به پات تحمیل کردی دیگه در مورد آزادی شعار نده . آلبرکامو
"Any fool can write code that a computer can understand. Good programmers write code that humans can understand."

Martin Fowler
نبض دستانت را به من بده
تا فارغ از تمام خستگی ها و بی قراری ها...رفتن ها و نبودن ها... غم ها و شکستن ها...ناامیدی ها و یأس ها
از آمدن ها و بودن ها بنویسم...از گلبرگ های یاس م ح ب ت بنویسم...از سکوت نیلی شب...آسمانِ آبی... زمینِ سبز...از آرزوهای ارغوانی بنویسم
بگذار بنویسم...از عطر دلنشین دوستی ها...از نگاهی که تنهایمان نمی گذارد...از امید تا دیگر به این راحتی رنگ نبازد .
برای شب پیری در جوانی چراغی باید روشن کرد...
هــــــیس....!

ســـــاکت......!

آهسته بروید,

آهسته بیایید,

اینجا وجدان ها همه خوابند....
ساکنان دریا پس ازمدتی صدای امواج را نمیشنوند
چه تلخ است قصه ی "عادت"
همراهی خدا مثل نَفَس، آرام,
بیصدا و همیشگی ست.
آسوده باش.
هنوز نگاهت نکرده بودم که نگاهم کردی ...
هنوز صدایت نکرده بودم که صدایم کردی ...

و هنوز دستم را به سویت دراز نکرده بودم که دستم را گرفتی ...

اما هنوز می گویم : هیچ کاری برایم نکرده ای ...!
من یک زنم!

نه جنس دوم ،

نه یک موجود تابع ،

نه یک ضعیفه،

نه یک عروسک متحرک برای چشم چرانی،..

باور داشته باش

من هم اگر بخواهم ،

می توانم خیانت کنم ،

بی تفاوت و بی احساس باشم ،

اگر نبوده ام و نیستم ،

نخواسته ام و نمی خواهم!!

او خواست که من زن باشم …

.....و برویت نیاورم که از تو قویترم ...

آری من زنم...

همچنان به تو اعتماد خواهم کرد ...

به مردانگی ات خواهم بالید ...

... و تو ...

مرد بمان!

این راز را که من مرد ترم

به هیچ کس نخواهم گفت

اگر می خوای صد سال زندگی کنی
من می خوام یه روز کمتر از صد سال زندگی کنم
چون من هرگز نمی تونم بدون تو زنده باشم
چقدر عجیبه که :
- تا وقتی مریض نشی کسی برات گل نمیاره
- تا فریاد نکنی کسی به طرفت بر نمی گرده
- تا گریه نکنی کسی نوازشت نمی کنه
- تا قصد رفتن نکنی کسی به دیدنت نمیاد
هرگز اشتباه نکن....اگر اشتباه کردی تکرار نکن.....اگر تکرار کردی اعتراف نکن......اگر اعتراف کردی التماس نکن..... اگر التماس کردی دیگر زندگی نکن...
تا حالا کفشاتو نگاه کردی ؟؟ دو تا عاشق.دوهمراه که بی هم می میرن.با هم خاکی میشن,بدونه هم زیره بارون نمیرن, کاش آدما هم یه کم از کفشاشون یاد بگیرن...
تمام محبتت را به پای دوستت بریز اما نه تمام اعتمادت را...
امام علی(ع)
عاشق عاشقی باش و دوست داشتن را دوست بدار، از تنفر متنفر باش، به مهربانی مهر بورز با آشتی آشتی کن و از جدایی جدا باش ...
زرتشت
اگه یه روز کسی بهت گفت دوست دارم سعی نکن بهش بگی دوستش داری اگه گفت عاشقتم سعی نکن عاشقش بشی اگه گفت همه ی زندگیش تویی سعی نکن همه ی زندگیش باشی ِ چون یه روز میاد و بهت میگه ازت مُتنفرم اونوقت تو نمی تونی سعی کنی ازش متنفر بشی...
هرگز شادی آدمها را از میزان خنده هایشان نسنجید
هرگز تنهایی آدمها را از تعداد دوستانشان قضاوت نکنید
هرگز تحمل آدمها را از میزان ایستادگی شان تخمین نزنید
هرگز...
آدمهایی که این جمله رو می شنون خوشبخت ترین آدمها هستند

“عیب نداره با هم درستش می کنیم”
گاهی باید دروغ را راست پنداشت

و گاهی راست را دروغ !

بی فریب خوردن ،زندگی سخت است...

"فروغ فرخزاد "
در سرزمینی که سایه آدمهای کوچک بزرگ شد
،
در آن سرزمین آفتاب در حال غروب است!!!

»دکترشریعتی»
اینم یه شعر قشنگ از شاعر بزرگ ایران زمین ،استاد شهریار:


از زندگانیم گله دارد جوانیم

شرمنده ى جوانى از این زندگانیم

دارم هواى صحبت یاران رفته را

یارى کن اى اجل که به یاران رسانیم

پرواى پنج روز جهان کى کنم که عشق

داده نوید زندگى جاودانیم

چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیر

وز دور مژده ى جرس کاروانیم

گوش زمین به ناله ى من نیست آشنا

من طایر شکسته پر آسمانیم

گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند.

چون میکنند با غم بى همزبانیم

اى لاله ى بهار جوانى که شد خزان

از داغ ماتم تو بهار جوانیم

گفتى که آتشم بنشانی، ولى چه سود

برخاستى که بر سر آتش نشانیم.

شمعم گریست زار به بالین که شهریار

من نیز چون تو همدم سوز نهانیم
زندگی،یک نعمت است.
امروز هرگاه خواستیم کلمه ای ناخوشایند به زبان آوریم، به کسانی فکر کنیم که قادر به تکلّم نیستند.

قبل از اینکه از مزّه ی غذا شکایت کنیم،
به کسی فکر کنیم که اصلاً چیزی برای خوردن ندارد.

قبل از اینکه از همسرمان شکایت کنیم،
به کسی فکر کنیم که برای داشتن یک همدم، به درگاه خدا زاری می کند.


قبل از آنکه از فرزندانمان شکایت کنیم،
به کسی فکر کنیم که آرزوی بچّه دار شدن دارد،امّا عقیم است.

پیش از نالیدن از مسافتی که مجبوریم رانندگی کنیم،
به کسی فکر کنیم که مجبور است همان مسیر را پیاده طی کند.

و پیش از آنکه از شغلمان خسته شویم،
و از آن شکایت کنیم،به افراد بیکار و ناتوان،و کسانی که در آرزوی داشتن این شغل هستند،فکر کنیم.


زندگی،یک نعمت است.
------------
اگر متن روان نیست، عذرخواهی میکنم ، چون تمام شناسه ها رو از جمع مخاطب تغییر دادم تا ابتدا رونوشتی باشه به خودم..
استوار ماندن و به هر بادی به باد نرفتن، دین من است . دینی که پیروانش بسیار کم اند . مردم همه زادگان روزند و پاسداران شب
"دکتر شریعتی"
گفتم : خسته ام !

گفت : از رحمت خدا نا امید نشوید.(زمر / 53)


گفتم :هیچ کس نمی داند در دلم چه می گذرد !

گفت : خدا حائل است میان انسان و قلبش.(انفال / 26)


گفتم : کسی را ندارم !

گفت : ما از رگ گردن به تو نزدیکتریم.(ق / 16)


گفتم :گویا فراموشم کرده ای !

گفت :بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را.(بقره / 152)
آن هنگام که دوست داری دلی را مالک شوی رهایش کن

پرنده در قفس .... زیبا نمی خواند

گرچه برایت تمام لحظه ها رانغمه خوانی کند

..بگذار برود

تمام افق ها را بگردد و آواز سر دهد .صبور باش و رهایش کن

گفته اند : اگر از آن تو باشد باز می گردد و اگرنباشد

یادت باشد قفس ،آفریننده ی عشق نیست

گمان نبر که دانه های رنگارنگ دل ، طبیعت آزاد این پرنده ی زیبا را اسیر تومی کند

می دانم ...می دانم ...که رها کردنش رنج می آفریند

زیرا چه بسیار رهایی ها که به دلتنگی ها و گاه فراموشی ها می انجامد

اما ماندن بی آنکه صادقانه دل سپردنی باشد رنجیست دردناکتر...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی