New Old Friends

وبلاگ گروه کامپیوتر ورودی 88

New Old Friends

وبلاگ گروه کامپیوتر ورودی 88

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۱۳ شهریور ۹۳، ۰۸:۵۳ - کامپیوتر فمیلی
    ...
نویسندگان

صندلی داغ من

چهارشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۱، ۰۶:۰۳ ب.ظ

سلامی به داغی یک صندلی داغ به همه همکلاسیای عزیزم..


از مهر 1388 تا اسفند 1391...  تمام روزهای این سال ها همکلاسی بودیم و زندگیمون با خاطرات این دوران میگزره

و من الان از صمیم قلب میخوام برم روی صندلی ... درسته داغه اما چون داغیش از صفای دوست هست ،
چه داغی بهتر از این !!!


هر چی دلتون میخواد بپرسین.... قول هم میدم صادقانه ی صادقانه جواب بدم



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۲/۰۲
عباسی

نظرات  (۳۰)

۰۴ اسفند ۹۱ ، ۰۰:۱۴ شریفی.بازقندی.نایینی.نوری
نظرتونو راجع به نویسنده های کامنتم بگید.
پاسخ:
شیرزاد: شریفی: باجنبه،حرکاتشونم بامزه و گاهیم خنده دار مخصوصا وقتی یدفه میخوان حرف بزنن:) بازقندی:بزرگونه رفتار میکنن اما گاهیم رو اعصاب من هستن...ولی مودب رفتار میکنن همیشه نایینی:وقتی تو کلاس از الکترونیکی دیدمشون تازه فهمیدم ایشونم بلایی هستن! شوخن..ولی ایشونم مودبانه رفتار میکنن همیشه نوری:اقای نوری انسان بزرگی هستن..برای زندگیشون تلاش میکنن و مشخصه قدر لحظاتشونو میدونن..امیدوارم پله های ترقیو باموفقیت طی کنن ____________
۰۴ اسفند ۹۱ ، ۰۰:۱۷ شریفی.بازقندی.نایینی.یعقوبی،برونسی
نظرتون راجع به اون آدمی که نشسته اینجا (پلیس وبلاگ) و تند تند کامنت های جذاب ما رو پاک می کنه،چیه؟
پاسخ:
شیرزاد:کییییییییییییی؟ بگین تا دعواش کنم؟؟ نه کسی پاک نمیکنه..بعدم هر کسی میتونه کامنت ها رو پاک کنه..این اختیار رو هر کسی عضو اینجا هس، داره.. ____________
۰۴ اسفند ۹۱ ، ۰۰:۲۳ شریفی.بازقندی.نایینی.یعقوبی،برونسی
بیدارم؟؟؟؟
سلام
عجب صندلیه ی داغیه
تبریک میگم :)
سوالا رو همه بچه ها پرسیدن
سوال جدید به ذهنم نرسید
سوال آسون همیشگی، با کلمات زیر جمله بسازید:
لپ تاپ دل، مایع ظرفشویی، هوش مصنوعی، خط کش،(ببینم دیگه چی دورو برمه :)) ) موز
پاسخ:
شیرزاد: سلام..این سوالارا دوس ندارم..سخته من با مایع ظرقشویی لپ تاپ دلم را شستم.همزمان داشتم هوش مصنوعی میخواندم که پدرم با خط کش از پشتم زد..من شروع به گریه کردن کردم .مادرم دلش سوخت و یک موز برایم اورد..من هم خوردمو ساکت شدم و دوباره هوش مصنوعی خواندم. خوب بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ______________ قربانی:با این که سخت بود انصافا زود جواب دادین،خیلی خوب بود :)
اگه رنگ آبی روشن رو با رنگ پسته ای قاطی کنیم چه رنگی میشه؟
پاسخ:
شیرزاد: میشه ابی روشن مغز پسته ایی... _______
فرض کنید وسط یه اتاق تنها نشستین و در اتاقم قفله،بعد میبینید که یهویی یه خانم سوسکه و شوهرشو 3.4 تا از بچه ها تشریف فرما میشن، چه احساسی بهتون دست میده؟(فرض کنید یه چاقو هم دارید)
پاسخ:
شیرزاد:خیلی خیلی خیلی از سوسک میترسم..اگه یه دونشم ببینم جیق میزنمو فرار میکنم تو این لحظم فقط جیق میزنمو چشامو میبندمو از اتاق فرار میکنم... _________ قربانی:خانم شیرزاد گفتم که،در روتون قفله، راه فراری هم ندارین،ضمنا سوسکا دارن میان سمت شما حالا چی؟ :) __________________ شیرزاد: خیلی تصورشم وحشتناکه!! خوب عمرا که نمیتونم بکشم..من مورچه هم میترسم بکشم(جدی میگما) سوسک که دیگه... بعدم سوسکا انقد باهوشن که میفهمن باید برن یه گوشه و طرفه من نمیان... اون لحظم جیق میزنمو مامان بابامو صدا میکنم...ولی بهتون کلا بگم اصلاااااااا نمیتونم بکشم.... ___________
۰۴ اسفند ۹۱ ، ۰۰:۳۴ شریفی.بازقندی.نایینی.یعقوبی،برونسی
از تو اینا کدوم بهترن؟
احسان عسگریان
شهید آوینی
جواد نوری
پاسخ:
شیرزاد: بچه ها ازین شوخیتون ناراحت نشن! زشته اسم شهید اوینی رو با اینا میارین قطعا مقام شهید از همه بالاتره...اگه هدف تو زندگی تکامل معنوی هست قطعا ایشون به این هدف رسیدن چون شهادت اوج ایثاره.. بعدم اقای عسگریان..بعدشم اقای نوری :) ________ نوری و بقیه ی دوستان :: خانم شیرزاد شما جدی نگیرین ... جمع دوستان جمع ه و داریم با هم شوخی میکنیم :)
۰۴ اسفند ۹۱ ، ۰۰:۴۸ شریفی.بازقندی.نایینی.یعقوبی،برونسی،نوری
نه خانم شیرزاد
جمعمون جمعه...
داریم خوش می گذرونیم.
ناسلامتی شب جمعه س،برای شادی اموات صلوات...
پاسخ:
عباسی: عجب ..... ای راه انداختین من نیستم :))) ___________ شیرزاد: معلومه خیلی خوشحالین الان...از دست شما...شاد باشین جای ما هم بخندین _______
شبتون همگیتون بخیر...شبتون پرستاره و اروم
میخوام یکم گله کنم ازتون
چرا اون موقع اونقد منو ناامید کردین؟
چی شد که این همه فرق به وجود اومد؟
___________________________
* نیازی به عضویت در گروه نمیبینم...
اما صمیمیت باید منجر به همکاری و پیشرفت شه که فکر نمیکنم تو این جو محقق شه
___________________________
* اگه گروه جدی باشه و بینمون صداقت باشه من 100% پایمم.
پاسخ:
شیرزاد: حالا شما باید لومون بدی همینجا :(( در مورد اول: ببینین اقای عباسی من یکی از ارزوهام بود همکلاسیای دانشگام دوستای همیشگیم باشن..شما دوست رو چی معنی میکنید؟ دوست یعنی دلسوز، یعنی وقتی من یه جا لنگ زدم کمکم کنه.. منن تا قبل اینکه وبلاگ بیام همیشه فک میکردم شما یه ادمه خیلی جدین که نمیشه حرف زد باهانون اصلا! ولی وقتی دیدم انقد با صداقت و شوق میان نظر میدینو پست میزارین دیدم عوض شد..من میگم اگه قراره برای هم وقت میزاریم باید مطمئن شیم که این دوستیمون الکی نیست..نه اینکه در ظاهر دوست بیایم زیرابه همو بزنیم..هرکاری از دستمون بربیاد برا هم انجام بدیم...نمونه ی سادشو میگم:روی صندلی داغ من یکی خواست شلوغی راه بندازه و بین من و دوستام تفرقه ایجاد کنه ، من اینجا انتظار دارم اینا همونطور حامی من بمونن..وقتی میبینم نسرین میاد از من سوال میپرسه هنوز،خیلی خوشحال میشم..یعنی بهم میگه تنهات نمیزاریم...یا وقتی برای انتخاب واحدمون اقای دهقان انقدر زحمت کشیدن میدونین چقدر من خوشحال شدم و افتخار کردم به داشتن همچین همکلاسی...یا وقتی اقای نایینی زمان کارت ورود به جلسه رو اعلام کردن،فهمیدم چقدر خوبه همینطور هوای همو داشته باشیم.. اینا همش نشون میده که رابطه های ما واقعیه..ما باید همدیگرو حمایت کنیم..اعتماد داشته باشیم بهم...من خیلی ناراحت میشم وقتی ظاهرمون یه طوره اما باطنمون تضاد اون باشه ما اگه اینجا فقط بگیمو بخندیم که نمیشه..باید به هم کمک کنیم و تو مشکلات کنار هم واستیم.. درمورد گروه جدی باشه و صادق هم منظورم همینطوره..من از دورغو دورویی خیلی بدم میاد..میخوام اگه یه کار گروهی رو شروع کنیم،خیلی خالصانه و با حس کمک و پیشرفت باهم برخورد کنیم..ما حتی میتونیم طرح یه پروژه بزرگ گروهی را بندازیم و تقسیم کار کنیم...بعد درامدی که ازش درمیاد بین خودمون تقسیم شه... خیلی کوتاه توضیح دادم الان :)) متوجه شدین؟ ______________________________________ عباسی: ممنون از توضیحاتتون :) با نظرتون موافقم. به نظر من اینکه اگه چند نفر هم بخوان تو این دوستی تفرقه ایجاد کنن، نباید ما رو ناامید کنه. من میگم اگه یه روزی حتی یه نفر هم تو وبلاگ یا گروه باشه که ارزشش رو داشته باشه، من همچنان کارمو با شوق انجام میدم. در مورد اینکه اینجا فقط تبدیل به محیط خنده و شوخی نشه، خودمم خیلی نگرانم... و حاضرم هر کاری بکنم که همکاری و صمیمیت بیشتر بشه :) _______________________________________ حسین نیا : آقای عباسی شما هم به خط کشیدن زیر نوشته هاتون معتقد شدین !؟ انگیزه شما چیه؟ :D :) _______________________________________ عباسی: هنوز اعتقاد کامل پیدا نکردم. در مرحله ی آزمایشیه :D انگیزم این بود که ببینم کی از همه بیشتر حواسش جمعه! البته حواس من بیشتر جمعه فک کنم! :D مثلا به اینا خیلی توجه میکنم: املای واژه ها - جایگاه کاربرد اسپیس (مثلا قبل از پرانتز، بعد از پرانتز، قبل و بعد دو نقطه یا ویرگول و ...) - تعداد علامت سوال ها - تعداد اینتر ها - استفاده از کلمات خاص - نوع ادبیات نویسنده - استفاده از علامت تعجب - استفاده از سه نقطه (...) - استفاده از نقطه در آخر خط - استفاده از اسمایل ها و خیلی خیلی خیلی چیزای دیگه... معتقدم این آیتم ها واسه هر کسی مث یک اثر انگشت میمونه. "حتی اگه سعی هم بکنه" بازم نمیتونه عوضشون کنه :) _______________________________________ حسین نیا :خب این خیلی خوبه که شما اینقدر دقتتون بالاست و به تمام اینا توجه میکنید واین واقعاً جای تحسین داره :) اما نه همیشه ;) ________________________________________ عباسی: ممنون :) آره خب همیشه هم خوب نیست ;) جایی که بخواد باعث سوء ظن و متهم کردن بدون اطمینان یه شخص بشه، نباید ازش استفاده کرد.
اگه بخواین چند تا انتقاد از من به عنوان یه همکلاسی یا هم دانشگاهی بکنین اونا چیان؟


پاسخ:
شیرزاد: خوب یکم خودتونو گاهی میگیرین..من قبلنا میترسیدم ازتون یه سوال بپرسم حتی! از موقعی که استاد حل تمرین شدین به نظرم بهتر شدین..(یه چی بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من به دانشجوهاتون گفتم وایی عباسی ما استادتونه!خدا بهتون رحم کنه!! مگه به سوالاتونم جواب میده :)) ) ولی از طرز حرف زدنتون اینجا معلومه مهربون و بافهمین و درک خیلی خیلی بالایی دارین... وقتیم انقدر با ذوق گفتین ارزوتون اینه همه ی بچه های 88 اینجا بیاین خیلی جمله ی قشنگی بود... ولی درکل خیلی پسر بدی هستین :)))) شوخی بودا.... کس دیگه نمیخواد ازش انتقاد کنم؟؟ __________________________ عباسی: چقد خوب انتقاد میکنین! :)) من که آخرش نفهمیدم چی شد :P
لطفا این دو بیت رو معنی کنید:
و نظر شخصی خوتونم بگین :)
در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی

اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
ره روی باید، جهان سوزی، نه خامی، بی‌غمی
پاسخ:
شیرزاد:یعنی در راه رسیدن به عشق باید درد کشید و سوخت... شعر زیبایی بود..درد عشق انسان رو پخته میکنه و روح رو کامل تر میکنه.. عشق از دید عرفان خیلی جای بحث داره..تمام غم های ما و دلتنگی هامون برای همین درد عشقه وقتی ما به ادم ها محبت میکنیم و با طبیعت صحبت میکنیم،این عشق پررنگ تر میشه.اعتقاد دارم هر چی ریاضت بکشیمو به خودمون سختی بدیم این درد بیشتر میشه و اونموقع عاشق ترم میشیم.. برای من تمام زندگیم خاطرست..وقتی با اون خاطرات زندگی میکنم رنج میبرم،اما اعتقاد دارم این درد منو میسازه..وقتی بی وفایی و خیانت های ادمارو میبینیم درد عشق بیشتر میشه چون به خودمون میایم که چقد از معشوق دور شدیم و داشتیم دلمونو به کیا میدادیم در مورد عشق زمینیم بگم ،اعتقاد دارم هر چی عشق ارامش بیشتری توش باشه اون واقعی تره..هیجان و سروصدای عشق نشون از هوسه فقط.. ببخشین اگه زیادی فلسفیش کردم :) خودتون پرسیدین دیگه :) _____________ عباسی: ( در راستای افزایش حرارت صندلی داغ :D) شما میگین با عشق واقعی آدم به آرامش میرسه؟! در حالی که من با حرف شهریار بیشتر موافقم: در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم ... عاشق نمیشوی که ببینی چه میکشم! ______________ شیرزاد:اره منظورم عشق زمینی بود..به نظرم تمام شور و دردش تا قبل رسیدن به طرفه..وقتی بهش میرسی و یه مدت بگزره تازه میفهمی چی شده! تمام این عشق ها و شکست ها برای تکامل روح ماست.. به نظرم با عقل انتخاب کنیم و بعد عاشق شیم..اونوقت چنان ارامشی از طرفمون میگیریم که همه ی کارهای روزمرمونو با نشاط و انگیزه انجام میدیم .. عشق های یک طرفه و یا هیجانی رو دوست ندارم چون چشم ها رو میبنده به واقعیت بزرگ ترین عشق محبت به ادم ها و تمام تلاشو کردن برای خدمت به بشر هست..عشق به یک موجود خاکی فایده ایی نداره :)) ___________ عباسی: بازم ممنونم از توضیحاتتون. البته منم منظورم عشق آسمونی نبود که بخوام با حرف شهریار موافق باشم :) در ضمن، من ترجیح میدم عاشق نشم تا اینکه عاشق بشم که بتونم کارای روزمره مو به نحو احسن انجام بدم. اصن یه سوال: عقل چه نسبتی با عشق داره؟؟! _____________________ شیرزاد:برای موفق بودنم لازم نیست عاشق شین ولی مطمئن باشین اگه یک همدم کنارتون باشه که ارامش و محبت بینتون باشه ، 100 % تو کاراتون موفق تر میشین... خیلی از ماها به خاطر فشارهای عصبیو مشکلات از خدا دور میشیم..ولی با عشق دل انسان لطیف تر میشه و درک و احساس هم بیشتر میشه.. _____________ عباسی: تفکرتون در این موارد قابل تحسینه. معلومه قبلا حسابی روشون فکر کردین :) ممنون
چند تا جک تعریف کنید.
پاسخ:
شیرزاد: جوک که یدفه بیاد جوک نیست... شرایطش باید باشه :)) ________
اگه چهارتاخونه جلوت باشه، یکی "شیشه ای" ، یکی"چوبی" ، یکی"سنگی" و یکی "آهنی"
کدومشو انتخاب میکنی،چرا؟
پاسخ:
شیرزاد: اینو یادمه یه بار هدا برامون خوندا!! من خونه چوبی بیشتر دوست دارم اما ترجیح میدم اهنی باشه تا محکم تر باشه،اینطوری احساس امنیت بیشتر می کنم _________________
اگه قرارباشه به جای یه موجود زنده دیگه باشی،چیو انتخاب میکنی؟ چرا؟
پاسخ:
شیرزاد: وای چه سوالی!!! من خیلی حیوونارو دوس دارم،ما ادم ها با قدرتی که داریم خیلی اذیتشون میکنم برای همین دوس ندارم حیوانی باشم گرچه پرنده هام خیلی دوس دارم...شرمنده نسرین جوون فقط دوس دارم انسان باشم چون ادم اشرف مخلوقاته و قدرت هرچیو داره...نمیخوام یه موجود زنده دیگه باشم تا توسط خودخواهی ادم ها رنج داده شم.. ____________
چقدر این جمله از خسرو شکیبایی رو قبول داری؟
" ما انسانها تا آخرعمر دربرابر افرادی که به خود علاقه مند کردیم مسىٔولیم "
پاسخ:
شیرزاد: وای نسرین اینو تا حالا نشنیده بودم...خیلی خیلی خیلی خیلی قشنگ بود و 100% قبولش دارم... باید همینطور باشیم..رنجوندن کسایی که مارو خالصانه دوست دارن بزرگ ترین اشتباه زندگیه __________
اگر بخواهید از خدا گلایه ای داشته باشید، اون چیه؟ و بزرگترین چیزی که اذیتتون میکنه چیه؟
پاسخ:
شیرزاد: خدایا تو که میدونی چقدر ما ضعیف و تنهاییم، میدونی هر چقدر هم گناه کنیم جز تو کسیو نداریم، میدونی که فقط و فقط عاشق توییم ،پس به بزرگیه خودت هیچ بنده اییو رو به حال خودش رها نکن.. من سعی میکنم چیزی اذیتم نکنه..شاید لحظه ایی خیلی اذیت شم اما میتونم رو خودم کار کنمو اروم شم..گذر عمر و اینکه شاید تو اوج ارزوهام از دنیا برم خیلی اذیتم میکنه _______________
اگه یه عالمه پول از آسمون بیوفته جلو پاتون، اولین چیزی که میخرین یا کاری که میکنین چیه؟
پاسخ:
شیرزاد: یه تویوتا برای اقای قربانی اول میخرم :)) اگه یه عالمه باشه اول یه خونه شیک و ماشین برای خودم میخرم،یه شغلیم برا خودم باش ردیف کنم .بقیشم همش بخشش میکنم برای کار خیر .مخصوصا به پرورشگاه ها و کودکان بیمار.. ___________________ قربانی: چقد خسیسین، نمیشه پراید بخرید؟ :)
چه نوع فیلمایی بیشتر دوس دارین؟
پاسخ:
شیرزاد: فیلمای خیلی خیلی وحشتناک...........در حد فوق العاده ترسناک باشه ها ! اگه جدید سراغ دارین لطفا معرفی کنید؟ _______________ قربانی: نه متاسفانه، ازین خوناشاما هست ولی زیاد ترسناک نیستن :)
اگه دنیا پشت هم برات ساز مخالف زد غمت نباشه
اگه خسته شدی و حوصلت رفت و امیدت آخراشه
. . . .
. . . . . . .
. . . . . . . . .
این شعرو ادامه بدین.
پاسخ:
مال محسن یگانست :)) ولی بلدش نیستم.همین که گفتم خوانندش کیه هنر کردم دیگه ،نه؟ :) ____________ قربانی: آره، درست گفتین از آقای گوگل هم میتونستین کمک بگیرین :)

یه دعا...
پاسخ:
شیرزاد: خدایا پدر مادرامونو سالیان سال سلامت حفظشون کن..به پاکی دل همه ی بچه های این وبلاگ بهترین تقدیرو برای هممون رقم بزن..دوستی و صمیمیتمون هر روز بیشتر شه و هیچوقت غم غصه ایی برامون پیش نیاد.. __________
خب الناز جون...تجربه ی صندلی داغ چطور تجربه ای بود؟
پاسخ:
شیرزاد: خیلی تجربه ی خوبی بودم..همین که من 3 روز وقت با همکلاسیام گذروندم برام خیلی قشنگ و به یاد موندنی بود...برای من مهم نبود چه سوالی بپرسین،مهم این بود که باهاتون فقط حرف بزنم.. ___________
سوال سیاسی:
شما تو انتخابات امسال شرکت میکنید؟
اگه آره چرا و اگه نه چرا؟
پاسخ:
شیرزاد: من راستش از سیاست چیزی سردرنمیارم که بخوام نظر بدم ...فقط از چیزایی که میبینم میتونم اظهارنظر کنم... تمایلی به شرکت ندارم..از وضعیت تورم جامعه خیلی ناراضیم..واقعا نمیدونم چی بگم!! شایدم شرکت کردم... ______________
این داستان رو ادامه بدین:
(میتونه خیالی هم باشه)
"امروزو یادم نمیره هیچ وقت. امروز سر کلاس ..."
پاسخ:
شیرزاد: من خیلی خاطرات از کلاسامون دارم..اما حضور ذهنم خوب نیس بگم..معمولا هم خاطراتو دوس ندارم تعریف کنم :)) دیروز یدفه دفتر خاطرات ترم 2 دانشگامو پیدا کردم..یه چیزایی نوشته بودم که خودم خندم گرفت!!چه قدر سطح فکر با گذر زمان عوض میشه ها :) ____________
عجیب ترین جمله ای که اصلا انتظار شو نداشتین از یکی بشنوین چی بوده؟
پاسخ:
شیرزاد: چه سواله بامزه ایی! خوب هم مثبتش بوده هم منفیش..ولی درکل من انتظار هر چیو دارم :)) فک میکنم اینطوری راحتتر زندگی میشه کرد (اقا عباسی برای تنوع 2 خطه کردم..قشنگه اینم نه؟) ____________________ ____________________ عباسی: وای خدای من!! شما برنده جایزه ی خلاقیت وبلاگ شدین :D بهتون تبریک میگم :))
دلتون میخواست چه کسی تو صندلی داغتون شرکت میکرد که نکرده؟
پاسخ:
شیرزاد: دوس داشتم اقای دهقان هم بودن... ___________
سعید... چرا میپرسی با عشق واقعی هم انسان به آرامش نمیرسه ... فکر نمی کنی منظور "دکتر دینانی" عشق های مجازیه؟ که همونجا اون داستان مثنوی مولوی رو میگه که عاشق بعد مرگ معشوق از خودش میپرسه که چرا باید با باقی موندن همون خط و خال، فراموشش کنم ؟ البته خود دکتر هم همونجا هم میگن که حتی این عشق های زمینی هم مقدسه و نشان دهنده ی پتانسیل شخص برای عاشق محبوب حقیقی شدنه

با عقل، آب عشق، به یک جو نمــی رود
بیــچاره مــن ، کــه ساخــته از آب و آتــشم

دیشب سرم به بالــش ناز وصـال و باز
صبح است و سیل اشک به خون شسته بالشم

پروانه را شکایتی ازجـور شمـع نیست
عمری است درهوای تو می سوزم و خوشم

خلقم به روی زرد بخندند و باک نیست
شاهــد شــو ای شــرار محــبت کــه بیغــشم

دارم چو شمـع، سرّ غمش بر سر زبان
لب می گزد چو غــنچه خـندان کـه خامــشم
پاسخ:
عباسی: عزیزم خب حرف منم همینه دیگه :) این خانم شیرزاد مث اینکه مخالفن. خانم شیرزاد از خودتون دفاع کنید لطفا :D جواد میگه عشق زمینی مقدمه ی عشق حقیقیه. بعدشم میگه عقل و عشق آبشون با هم تو یه جوب نمیره :) ___________________________ شیرزاد: خوب منم همینو میگم دیگه..فقط اینکه نه هر چیزیو اسمشو عشق بزاریم من شنیدم تو عرفان میگن عقل با احساس کاملا متضاده..اما ما با موجود خاکی سروکار داریم..اقای نوری یادتون باشه هیچوقت روی یه ادم خاکی 100% نباید حساب واکنید..من میگم اول با عقل انتخاب کنید..مهم اینه برای هم یه نردبانی باشین برای رسیدن به موفقیت..ارامش مهمه...چرا عشق و درد حتما؟! بازم میگم محبت های خالص، کمک به هم نوع، ریاضت کشیدن برای مفید بودن بزرگ ترین عشقه.. البته این ها نظر من بودنا :))) نظر شماها کاملا قابل احترامه _______________________ اسماعیلی:من که نفهمیدم آخرش چی شد؟:D الان کی مخالفه کیه؟:) ــــــــــــــــــــــــــ حسین نیا : خودم برات توضیح میدم محلاجان ، باتوجه به نظرات اخیر دوستان در این باره، همه بانظر هم موافقن :) درنتیجه ---> اینجا مخالفی وجود نداره :D فک کنم دوستان دارن میگن، درکل عشق چیز خوبیه و کبوتر زیباست و این که چرا درقفس هیچ کسی کرکس نیست :D :)))) ------------------- اسماعیلی:وااااااااااااااای نسریـــــــــــن!!تو منحصر به فردی!:)))این همه خوندم نفهمیدم چی شد ولی با این 2خط تو..احسنت احسنت:D;) ___________ حسین نیا: خواهش میکنم محلا جان،قابلی نداشت :) ای بابا شرمنده ام نکن دیگه،نیاز به این همه تشویق نیست :D :)) __________ اسماعیلی،حسین نیا: آقای عباسی،آقای نوری والناز عزیز، ببخشید که وسط این بحث مهمتون اظهارنظر کردیم .فقط یه شوخی بود ;) :) ==================\ نوری:: خواهش می کنم. راستش ما خومون هم آخر نفهمیدیم کی با کی موافق و کی با کی مخالفه؟ :)) تازه معضل جدید هم به وجود اومده و نمیدونیم چرا میگن: اسب حیوان نجیبی است، کبوتر زیباست :))) _______________________ عباسی: خواهش میکنم. البته متوجه یه چیزی نشدم! این عزیز که گفتین فقط مال خانم شیرزاد بود؟! :D شوخی کردم :) بحثمون خیلی هم جدی نبود. البته اینو بگم که هیچم عشق چیز خوبی نیست. تا میتونید دنبالش نرین... راهیست بس دراز و پر پیچ و خم. البته اینو اونایی که رفتن میگن :) مث بچه ی ... زندگی تونو بکنید با آرامش و خیالی آسوده... وااالاااا :)) ________________________________ محمد حسین:آقای عباسی شمع روشن کنم واستون؟تعارف نکن. __________________ عباسی: نه. من از شمع خاطره خوبی ندارم :) ـــــــــــــــــــــــ اسماعیلی:شما معلومه خیلی دقت میکنینا..اینم از انشای ضعیف ماست!!:) __________________ عباسی: شرمنده اون فقط یه شوخی بود :) ـــــــــــــــــــ میدونیم شوخی بود :) اشکالی نداره :)
سلام همکلاسیای عزیزم..

صندلی داغ منم دیگه تموم شد..برای من تجربه ی به یاد موندنی بود.اینکه 3 روز برای من وقت گذاشتین و در کنار هم بودیم خیلی ارزشمند بود..
نمره ایی دوس ندارم برای من درنظرگرفته شه،همین جا میگم از 0 تا 100 هر چندی شه قبوله قبوله..هدف من بودن روی صندلی فقط ایجاد صمیمیت و هم صحبتی با شماها بود...

از دوستای گلم نسرین،محلا،سحر،اعظم و تمام اقایون اینجا ممنونم...

الانم خیلی خستم میرم بخوابم :))

(اا میخواستم اینجام یه خط بکشم ،یادم اومد اینجا که نیازی نیست :) )
پاسخ:
حسین نیا : اِ چه زود تمومش کردی !؟ یعنی دیگه سؤال نپرسیم !؟ :)
۰۵ اسفند ۹۱ ، ۰۰:۰۴ بازقندی.یعقوبی.برونسی.شریفی.کریمیان.نائینی.صفری.نوری.
سلام خانم شیرزاد
نمره ی ما به شما 100 بود.
هرچن شما گفتید که من نمره ای نمیخام.
ولی شرمنده نمیتونیم قبول کنیم.
لطفا همین الانم پاشین بیاین ما کلی سوال داریم.
پاسخ:
عباسی: باز شما هیئتی نظر گذاشتین ؟؟ :)) =============== کریمیان & شریفی : برو بخواب بچه :)
اقایون بازقندی،........ونوری شرمنده دیگه،خسته یودم ..

الان میبینین ساعت 7/30 صبحه :) صبحتون بخیر

یه نصیحتم واسه همتون اینکه شبا انقدر دیر نخوابین :)
روز اول هفتتون 5 اسفند به خیر و شادی :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی